: وقتی در این آشفته بازار نشر و مجوز و ممیزی، خبر انتشار یک اثر تازه را از یک داستان نویس جدی می شنوی، نمی شود معطل کرد و نرفت سراغ اثر. همین اواخر خبر انتشار رمانی از محمدرضا کاتب را شنیدم و بی درنگ شوق خواندنش هم در پی آمد. آفتاب پرست نازنین، آخرین اثر محمدرضا کاتب است که به تازه گی از تو به توهای ممیزی وزارت ارشاد خلاصی یافته، چاپ شده و بالاخره در جعبه آیینه کتابفروشی ها نشسته است. و حالا نگاهی به این کتاب:
يكي از شاخصهاي توسعه يافتگي جوامع، نرخ سرانه دستيابي به منابع اطلاعاتي و مطالعاتي افراد ان جامعه است. به گونهاي كه جهان امروزي را جهان اطلاعات ميخوانند و از آن به جامعه شبكه اي نيز ياد ميكنند. جامعه شبكهاي موجب از ميان رفتن فاصلههاي مكاني و زماني شده است.
ويژگي بارز جامعهي شبكهاي، استفاده از اطلاعات و دستيابي به آنهاست. جست و جو ،مطالعه و پژوهش در جامعهي شبكهاي به شيوههاي مختلف (مكتوب، شفاهي ديداري- شنيداري)و به صورت تركيبي انجام ميگيرد.
در قرن حاضر، ...
برای این که به این سؤال شما پاسخ کاملی داده باشیم. برخی از نکات مهم و کلی را درباره مکان، روش، کارآیی، تمرکز و به ترتیب خدمتتان عرض مي شود تا با به کارگیری آنها مشکلتان را برطرف کنید.
چند نکته در مکان مطالعه: ...
این یخچال شفاف از برخی جهات ایده مناسبی به نظر می رسد. با یک نگاه می توان از محتویات آن آگاه شد. هر چند که این مورد ممکن است به مزاج برخی خوش نیاید، اما با این حال تا حدودی از اتلاف انرژی ای که به خاطر باز کردن در یخچال ها هدر می رود، کم می کند.
اين کيف لپ تاپ همه کاره که وزن و اندازه آن هم بسيار کم است , علاوه بر يک کيف لپ تاپ ساده به راحتي به يک ميز لپ تاپ و يک کيف مسافرتي هم تبديل ميشود. جنس آن از پلاستيک مخصوص بوده و وزن آن 1.5 کيلوگرم است.
تلکس افكار: دستيابي صنعت نفت به تكنولوژي جديد
چهارشنبه، 29 تیر 1390 - 08:51
محمدرضا مقدم با اشاره به وجود ذخاير قابل توجه نفتخام سنگين و نيمهسنگين در ايران گفت: براي اولين بار در جهان تكنولوژي سبكسازي نفت فوقسنگين در پالايشگاه نفت خوزستان مورد استفاده قرار ميگيرد...
اين هواپيما كه تنها با نيروي باد به جلو رانده شده و هدايت ميشود، قرار است بر فراز آسمان آمريكا پرواز كرده و به مسافرانش يك منظره عالي از زندگي در بالاي ابرها را ارائه دهد.
يك طراح پرتغالي طرحي به عنوان هواپيماي ابري ارائه كرده كه به مسافرانش اجازه خواهد بر روي ابرها راه بروند!
به گزارش ايسنا عبور از ابرها، يك ايده براي حالتي بديع از حملونقل است كه مسافر در آن به سفر بيشتر از مقصد اهميت ميدهد.
از شروع هفته تمام وقت در حال بدو بدو بود. كمرش را گرفت و نشست. مادر پیرش همیشه میگفت : هر وقت كه زیاد كار داری و باید دولا و راست بشی؛ یك چادر نماز دور كمرت بپیچ. هم كمرت قرص میمونه ؛ هم عرق چا نمیشی.
بلند شد همونجور كه دست به كمر بود رفت سراغ چادر نمازهاش؛ دنبال یكی گشت كه خیلی "گل گلی" نباشه؛ بیست و دوم ذیحجه بود تقریبا" هشت روز مانده ....
وجود چنین چالش هایی گواه آن است که جهانی که انسان با آن روبه رو است، هنوز همچنان در پرده ای از اسرار و ناشناختگی پوشیده است. آری، آخرین پیشرفت های علمی حاکی از آن است که جهان بسیار ناشناخته تر و اسرارآمیزتر از آن است که تاکنون می پنداشتیم. شاید پندارها و تصورهای ما از جهان فاصله بسیاری با حقیقت جهان داشته باشد و شاید این فاصله هیچ گاه پر نشود
دهمین سیاره یا سیاره اکس
نپتون بر اساس محاسبات ریاضیدانانی به نام های جان کاچ آدامز و اوربین لوویه کشف شده بود تا ....
دانشمندان دانشگاه بركلی در كالیفرنیا در یك پژوهش جنجالی عنوان كرده اند كه میانگین دمای جهانی زمین از دهه ۱۹۵۰ تا كنون، یك درجه سانتیگراد گرمتر شده است.
بر خلاف یك باور عمومی غلط مبنی بر اینكه فقط زنان به افسردگی بالینی مبتلا می شوند، روانپزشكان تاكید دارند كه مردان نیز در معرض ابتلا به این اختلال بالینی هستند.
(( ديگرحال و حوصله خواندن اين كتاب را ندارم ))يا ((آنقدرازاين كتاب خسته شده ام كه قابل گفتن نيست))ويا ((هرچقدرميخوانم مثل اينكه كمتر ياد مي گيريم))ويا ((10 بار خواندم و تكرار كردم ولي بازهم ياد نگرفتم))به راستي مشكل چيست ؟ آيا براي يادگيري درس واقعا" بايد 10 بار كتاب را خواند ؟ آيا بايد دروس خود را پشت سرهم مروركرد؟وآيا بايددهها بار درس راتكراركردتا يادگرفت ؟ مطمئنا" اگر چنين باشد ، مطالعه كاري سخت و طاقت فرسا است . اما واقعيت چيزي ديگر است . واقعيت آن است كه اين گروه از فراگيران ، روش صحيح مطالعه را نمي دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چيزي راجع به چگونه درس خواندن نمي آموزند . يادگيري و مطالعه ، رابطه اي تنگاتنگ و مستقيم با يكديگر دارند، تا جايي كه مي توان اين دو را لازم و ملزوم يكديگر دانست. براي اينكه ميزان يادگيري افزايش يابد بايد قبل از هرچيز مطالعه اي فعال و پويا داشت .
زاده شدن به تاريخِ بيست و هفتمِ ارديبهشت ماهِ 52ي شمسي،
بزرگ شدن در فضاي پرهيجانِ انقلاب اسلامي.
گهگاه با كيفِ كودكانهاي پر از اعلاميه پوششي بودن براي كارهاي پدري
و گهگاه همبازي بودن با ادموند و آربي و آرش در محلهي بيست و پنج شهريور در تهران.
بحرانِ اول شدن و بيست گرفتن در هر آن چه كه ميشد در دورهي دبستان
راستي، يك بار هم بوسيدنِ دستِ امام به سالِ 61...
بعدترك، سال 62، رفتن به مركزِ آموزش تيزهوشِ علامهي حلي كه قبل از تاسيسِ سازمانِ استعدادهاي درخشان(66) زيرِ نظر معاونتِ آموزشِ استثنايي، عقبافتادهها بود...
بزرگ شدن در فضايي سرشار از تكثر و تنوع در علامه حلي تهران و رفاقت... رفاقت با كلي رفيق كه هنوز كه هنوز است مويشان را با عالم و آدم عوض نخواهم كرد...
گرفتار شدن در گروهي سه نفره به سرپرستي جواني مهندس كه از جنگ برگشته بود و پروژهي موشكيش تمام نشده بود و طراحي و ساختنِ هواپيماي يك نفرهي غدير-24 و شايد هم جايزه گرفتن در 69، در چهارمين جشنوارهي اختراعات و ابتكاراتِ خوارزمي كه البته اول شدنِ در آن كمترين فايدهي آن پروژه بود...
قبول شدن در رشتهي مهندسيِ مكانيك دانشگاهِ صنعتي شريف.
ظهر که از مدرسه برگشتم بابام داشت سرحوض وضو میگرفت، سلامم توی دهانم بود که باز خورده فرمایشات شروع شد:
- بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشتبون حولهی منو بیار.
عادتش این بود. چشمش که به یک کداممان میافتاد شروع میکرد، به من یا مادرم یا خواهر کوچکم. دستم را زدم توی حوض که ماهیها در رفتند و پدرم گفت:
- کره خر! یواشتر …..
….. و دویدم به طرف پلکان بام. ماهیها را خیلی دوست داشت. ماهیهای سفید و قرمز حوض را. وضو که میگرفت اصلا ماهیها از جاشان هم تکان نمیخوردند. اما نمیدانم چرا تا من میرفتم طرف حوض در میرفتند. سرشانرا میکردند پایین و دمهاشان را به سرعت میجنباندند و میرفتند ته حوض. این بود که از ماهیها لجم میگرفت. توی پلکان دو سه تا فحش بهشان دادم و حالا روی پشت بام بودم. همه جا آفتاب بود اما سوزی میآمد که نگو. و همسایهمان داشت کفترهایش را دان میداد. حوله را از روی بند برداشتم و ایستادم به تماشای کفترها. اینها دیگر ترسی از من نداشتند. سلامی به همسایهمان کردم که تازگی دخترش را شوهر داده بود و خودش تک و تنها توی خانه زندگی میکرد. یکی از کفترها دور قوزک پاهایش هم پرداشت. چرخی و یک میزان. و آنقدر قشنگ راه میرفت و بقو بقو میکرد که نگو. گفتم:
Peter was eight and a half years old, and he went to a school near his house. He always went there and came home on foot, and he usually got back on time, but last Friday he came home from school late. His mother was in the kitchen, and she saw him and said to him, "Why are you late today, Peter
دکتر علی شریعتی :دانشجویان عزیز، در اوّلین شبی که با شما صحبت میکنم، و اولین باری است که این فرصت برای من هست تا با دوستانم در این نقطه به تبادل فکری بپردازم، میخواهم از اساسیترین مسألهای سخن بگویم که همهی مسائل دیگر، همهی عقاید دیگر، همهی ایدئولوژیهای مختلف و متضادی که ممکن است شما داشته باشید، یا ممکن است بعد انتخاب کنید، و هر شیوهای که برای اندیشیدن، ایمان داشتن، و یا زندگی کردن انتخاب میکنید، یا انتخاب کردهاید، مبتنی به آن مسألهی اساسی است. مسألهای که در قرن بیستم، و بالأخص بعد از پیروزی فاشیسم بر تمدن کنونی، و نیز شکست علم در تمدن علمی جدید، امروز به صورت بزرگترین معما درآمده و حساسترین بحرانها را به وجود آورده است. به طوری که قرن ما را به نام قرن آن بحران مینامند و آن بحران، عبارت است از بحران انسانی، و این معما عبارت است از خود انسان. و علم در دو سه قرن اخیر، بعد از پیروزیاش بر قرون وسطی و در دورهی اسکولاستیک و مذهب حاکم بر قرون وسطی در غرب و پیروی سیانتیسم، به خصوص در قرن نوزدهم و پیروزیها و موفقیتهای چشمگیری که علم در کشف مجهولات بزرگ پیدا کرده، و هر روی میبینیم که دارد پیدا میکند، بزرگترین سؤال را و بزرگترین مجهول را به وجود آورده و آن عبارت است از...
دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگیاش دگرگون میشود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بینظیر، به گونهای که خواننده خودش را در خیابانهای شهر خرمشهر میبیند و البته حافظه فوقالعاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمیانگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام میدهد که دیگران از انجامش سر باز میزنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار میشمرند. دا، در گویش محلی به معنی مادر است و زهرا حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود.
اتوبوس پر شد و راه افتاد. آخرین نفری که سوار شد یک گلدان چینی عتیقه و گران بها در دست و از روی احتیاط در حالی که سعی می کرد تعادل خود را حفظ کند به طرف عقب ماشین رفت.
مردم عقب اتوبوس جا به جا شدند و این نفر پنجمی را به زور جا دادند.
انجمن کتاب و مطالعه متشکل است از چند تن از جوانان که با همکاری دانشگاه ولایت جهت احیای فرهنگ مطالعه تلاش می کنند. امید است که با پیشنهادهای خود ما را در این امر یاری بفرمایید.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
كتاب و مطالعه
و آدرس
motalee.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.