
از شروع هفته تمام وقت در حال بدو بدو بود. كمرش را گرفت و نشست. مادر پیرش همیشه میگفت : هر وقت كه زیاد كار داری و باید دولا و راست بشی؛ یك چادر نماز دور كمرت بپیچ. هم كمرت قرص میمونه ؛ هم عرق چا نمیشی.
بلند شد همونجور كه دست به كمر بود رفت سراغ چادر نمازهاش؛ دنبال یكی گشت كه خیلی "گل گلی" نباشه؛ بیست و دوم ذیحجه بود تقریبا" هشت روز مانده ....
ادامه مطلب |